سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
وفا آشنای غریب
/عزیزم واسه تونوشتما وفا


وفا دیوونتم
لینک های ویژه
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 0
  • بازدید دیروز: 0
  • کل بازدیدها: 4057



چهارشنبه 91 بهمن 11 :: 10:57 عصر ::  نویسنده : mohammad

دیگه تمومه دیگه بریدم

دیگه خستم از این که هر چی
هی اومدم و نرسیدم

سخته حرفم ولی باید بدونی خستم
ولی باید بدونی که میرم با یه یادگاری رو دستم

با یه یادگاری رو دستم

سخته رفتن بس که سردم
من حرف دل های شکستم

من با هر خاطره با غم -- میرم با اینکه وابستم

سخته رفتن تلخه حرفم -- ببین من در ها رو بستم
.
من از غروب جمعم
حتی از سکوت صبحم خستم


سخته حرفم رسیده وقت رفتن
به یاد اون روزا که اسمت هر یه سطر دفتر

نقش می بست چشم با اشک خیرست به
فردایی که توی زندگیم یه بخش دیگست

من نمی دونم بهت نمیومد
که خودتو بکشی کنار از کنار من تو بری گلم

نخواستی بفهمی این رو که من عاشقتم؟؟؟
فهمیدم حق میدم بهت باشه بخند، به من

واقعا که حق داری بخندی
که با اون نگاهت منو به رگباری ببندی

که بدتر از صد تا گلوله سرب داغه
با تو فکر می کردم طلوع صبحه آخه

تا وقتی بودی توی زندگیم من غم نداشتم -- واست تا جایی که تونستم من کم نذاشتم

البته خودم می خواستم اینا منت نیست -.- ولی با تو بودن واسه مَن مِن بعد ریسکه

دیگه با خاطرات با تو خوشم پس
چون که حتی فکر بی تو بودن کشندست
.
بذار بگم آخرین سطرم رو بخونی
من میرم تا شاید تو قدرم رو بدونی


سخته رفتن بس که سردم
من حرف دل های شکستم

من با هر خاطره با غم
میرم با اینکه وابستم

سخته رفتن تلخه حرفم
ببین من در ها رو بستم

من از غروب جمعم
حتی از سکوت صبحم خستم


سخته حرفم رسیده وقت رفتن
گذشت اون روزا تو حرفا بودی حرف أول

حس می کردم أخیرا حرفات با خراشه
اونجا بود که فهمیدم این قصه آخراشه

وقت رفتنه وقت دفن قلبمه -- و خودت می دونی تمومه الکی جو نده

حرف های تلخت هم که نمک زخممه -- و تنها دلخوشیم به قلم دستمه

و باز منم و حسرت اینکه دوباره تنهام
و از خدا حالا می خوام من دو بال پرواز

می دونی چند بار گفتم که تو مال من باش؟؟؟
بگذریم دیگه زدستم در رفته شمار دردام

تو که می دونستی من تکیه گاه محکمتم
بگو با من دیگه چرا آخه نوکرتم؟؟؟

من که هر دقیقم وابسته به دقیقه تو بود
من که حتی لباس تنم به سلیقه تو بود

منی که دست هیچکسی رو با وجودم نمی گرفتم
تو باعث شدی که توی قلبم بمیره نفرت

رسیده وقت رفتن
هرچند من از دلت خیلی وقته رفتم

باشه تو بردی و اینا برات افتخارن؟؟؟
تو ختم عالمی و منم اند خامم؟؟؟

فکر نکنی أهل جبران یا انتقامم
خودم باید دقت می کردم تو انتخابم

سخته رفتن بس که سردم
من حرف دل های شکستم

من درد تموم دنیام
که زخم هام رو خودم بستم

سخته رفتن تلخه حرفم
ببین من در ها رو بستم

من از غروب جمعم
حتی از سکوت صبحم خستم.




موضوع مطلب :

چهارشنبه 91 بهمن 11 :: 10:20 عصر ::  نویسنده : mohammad

                                    هر شب مرا با خود میبری 


میبری به جایی که تاریک است و روشنایی آن تویی 
هرشب مرا به اوج میبری 
میرسیم به جایی که نگاهت همیشه آنجا بود 
ما یکی شده ایم با هم 
همیشگی شده عشقمان، بگو از احساست برای من… 
همیشه میگویم تو تا ابد برایم یکی هستی ، 
یکی که عاشقانه دوستش دارم ، یکی که برایم یک دنیاست…. 
دنیای زیبایی که درون آنم 
ببین یک دیوانه دائم نگاهش به چشمان توست ، من همانم! 

ببین که حالم ، حال همیشگی نیست 
اینجا ، همینجایی که هستی باش، که قلبم بدون تو زنده نیست 
ما عاشقانه مانده ایم برای هم ، من برای تو هستم و تو برای من ، 
تمام نگاهت را هدیه کن به چشمان عاشق من… 
هر زمان فکر بی تو بودن میکنم نفسم میگیرد، 
اگر نباشی قلبم بی صدا میمیرد،مثل حالا باش ، 
مثل حالا عاشقانه دوستم داشته باش 
نه اینکه فردا بیاید و بیخیال ما باش…. 
گفته بودم که با تو نفس میگیرم 
گفته بودم با تو در این زندگی تنها رنگ عشق را میبینم ، 
رنگی به زیبایی چشمانت 
اگر دست خودم بود دنیا را فدا میکردم برای همیشه داشتنت 
تو را با هیچکس عوض نمیکنم ، عشقت را همیشه 
در قلبم میفشارم و به داشتنت افتخار میکنم 
تو را که دارم دیگر تنهایی را در کنارم احساس نمیکنم ، 
غم به سراغم نمی آید و دیگر به جرم شکستن اعتراف نمیکنم! 
ما یکی شده ایم با هم ، گرمای زندگی با تو بیشتر میشود 
و اینجاست که دیوانه میشود از عشقت دل عاشق من

 




موضوع مطلب :